اگر بخواهیم همه ی خطاهای ذهن که روابط بین زن و شوهر را تیره و تار می کند نام ببریم نوشتن همه ی آنها امکان پذیر نیست. این خطاها از آنجا ناشی می شود آن فرد رویدادها را به گونه ای تحلیل، تفسیر و قضاوت می کند که نتوانسته شرایط پیش رو را به درستی ارزیابی کرده و بهترین گزینه پیش رو را انتخاب کند. در این مقاله تعدادی ازین خطاها که خودبخود و در یک لحظه از ذهن هر فردی ممکن است، بگذرد اشاره می کنیم.
1- دیدن امور به میل خود: فردی با چنین خطای ذهنی امور را بر طبق میل و خواسته خود می بیند و آنچه را که نمی خواهد نمی بیند در واقع می بیند اما آن جزئیات مهم موضوع که بر طبق میلش نیست در ذهن خود کمرنگ می کند و آن را بی اهمیت می کند. و این دیدن امور به میل خود مانع از آن می شود که زوجین خوشی های زندگی را ببینند و آنها اتفاقات ناخوشایند را می بینند و زنانی که به زندگی زناشویی خود نگاه می کنند فقط خاطرات بد گذشته را می بینند و در مشاجرات آن خاطرات را پر رنگ تر به یاد می آورند. اما وقتی که اختلاف فروکش می کند و روابط بهتری ایجاد می کنند، به سادگی خاطرات خوب و خوش گذشته را به یاد می آورند. به طوریکه در ازدواجهای آشفته وقتی که در مورد همدیگر فکر می کنند یا بیان می کنند مثل اینکه نکته ی مثبتی در وجود هم پیدا نمی کنند، حال آنکه یک ناظر بی طرف نکات مثبت زیادی در وجود آنها می بیند. در افراد عصبی این خصوصیت با شخصیت آنها پیوند خورده است به طوری که نه تنها در زمان عصبانی بودن بلکه در بخشهای دیگر زندگی آنها این خطای ذهن منتقل می شود.
راه حل: تمرین کنید به اتفاقات خوبی که دارید تمرکز داشته باشید و به عنوان یک ناظر بی طرف نکات مثبتی که طرف مقابل دارد هم ببینید.
2- فیلتر: شرایطی که شخص یک عادت یا یک حادثه از یک موضوع وسیع را انتخاب کرده، به استناد آن نتیجه گیری اشتباه می کند.
راه حل: زن و شوهر مجبور نیستند چنین انتخابی دست بزنند آنها می توانند با کمی تلاش به نقطه نظرهای متعادل تری که به اتفاقات خوشایند زندگی مشترکشان مربوط می شود برسند. مانند اینکه خاطرات خوش گذشته را فهرست کنند و لحظات خوش زندگی خود را ثبت کنند و در این صورت متوجه می شوند که اوقات خوش زیادی در کنار هم صرف می کنند.
3- برداشت مستبدانه: گاهی اوقات انحراف موضوع به حدی است که اشخاص بدون هر گونه دلیل موجه نتیجه گیری های اشتباه می کنند. مانند اینکه زنی که همسرش در اتاق آواز می خواند؛ پیش خود نتیجه گرفت: “برای این آواز می خواند که مرا ناراحت کند.” در حالی که این آقا چون شاد بود آواز می خواند.
4- تعمیم افراطی: یکی از خطاهای ذهن که تغییر دادنش دشوار است. قضاوتهای منفی باعث تعمیم های افراطی ناخوشایند می شود. بخصوص در همسرانی که افسرده هستند که با جملاتی نظیر “هیچوقت به احساسات من توجه نمی کنی”، هرگر مرا دوست نداشته ای”، “ازدواج یعنی مرگ” یا “همیشه با من بدرفتاری می کنی” و …
گاهی نیز افکار منفی متوجه خود شخص می شود. :من پدر بدبختی هستم” و از کلماتی نظیر هرگز، همیشه، هر، همه و هیچکدام در جهت منفی استفاده می کنند.
راه حل: همه افراد در زندگی با اتفاقات منفی مواجه می شوند که بعضی از آنها بیشتر از بقیه به فرد آسیب می رساند. اما به این معنی نیست که در آینده هم تکرار می شوند. مانند اینکه: فردی در شغلش ورشکست می شود اینکه بگوید “من ورشکست شدم در آینده هم ورشکست می شوم” تفکر اشتباهی است زیرا که افراد زیادی بعد از این به ظاهر شکست ها، موفقیت های بزرگی را تجربه کرده اند. پس بگوید “من با تلاش بیشتر، آگاهی بیشتر و این تجربه، موفق می شوم” و به مواردی در گذشته فکر کنید که توانستید بر آن غلبه کرده و موفق شوید.
5- تفکر هیچ یا همه چیز: هیچ یا همه چیز، حتی میان زوجهایی که زندگی خوبی دارند به چشم می خورد. در ذهنیت افرادی با این تفکر همه ی امور به دو دسته تقسیم می شوند: خوب یا بد، سیاه یا سفید، ممکن یا غیرممکن، مطلوب یا نامطلوب، اگر کسی خوب نباشد حتما بد است، اگر خوشبخت نیست حتما بدبخت است، اگر صلاحیت ندارد حتما بی صلاحیت است. برای کمال طلب، اگر کاری صد در صد کامل و بی عیب نباشد به کلی بد و خراب است. راه میانه ای وجود ندارد.
راه حل: به خودتان بگویید که بندرت در زندگی، چیزی صفر یا صد است. من باید موضوع را به صورت طیفی ببینم باید عملکردهایتان را واقعبینانه ارزیابی کنید و هم جنبه مثبت و هم جنبه منفی را در نظر بگیرید. به جنبه های موفقیت آمیز عملکردتان فکر کنید و بدانید که هیچ چیزی بصورت مطلق خوب یا بد نیست. اگر تفکر صفر یا صدی داشته باشین، عزتنفس خودتان را زیر سوال میبرید. از خود بپرسید: آیا از خودم انتظار دارم که کامل باشم؟ هیچ فردی کامل نیست و انسان اشتباه می کند. قرار نیست به همه اهدافم برسم، من انسانم و جایزالخطا. خوب است که به اهداف ذهنم برسم، ولی اگر نرسم هم فاجعه اتفاق نیفتاده است. من بر کارها و عملکردهای موفقم تمرکز میکنم و نه شکستهایم، زیرا میدانم از این طریق، عملکرد من بهبود پیدا میکند.
6- درشت نمایی: تمایل به نشان دادن خوب یا بد دیگران به صورت اغراق آمیز است و بد جلوه دادن بیش از اندازه نتایج و عواقب اتفاقات است. فاجعه آمیز نشان دادن امور اغلب ناشی از ترسی است که به خشم می انجامد. این اشخاص اغلب در مورد احساسات خود اغراق می کنند. مانند اینکه: “نمی توانم این همه عصبانیت را تحمل کنم”، “نمی توانم تحمل کنم که مرتب تحقیر شوم” و …
راه حل: لحظه ای فکر کنید و از خود بپرسید آیا فکر من بر اساس واقعیت است یا تفسیر و برداشت من؟
7- برچسب منفی زدن: که در آن به یکدیگر صفتهای منفی نسبت می دهند.
راه حل: فهمیدم به خودم یا دیگران یک برچسب منفی زدهام، پس در این مواقع یک ویژگی مثبت خودم یا دیگران را یادآوری می کنم. ” من اشتباه فکر کردم کردم اما آدم اشتباه کاری نیستم، زیرا که بسیاری از مواقع عملکرد خوبی داشتهام و با این یادآوری متوجه و هوشیار می شوید.”
8- شخصی سازی: بسیاری از افراد از روی عادت رفتار دیگران را متوجه شخص خود می دانند. مانند اینکه: مردی به توهم خیال می کند سایر راننده ها سر به سر او می گذارند.
راه حل: تفکر منفی نسبت به رفتار دیگران نداشته باشید و ببینید چه چیزی در شما وجود دارد که رفتار دیگری را به خود نسبت می دهید. مانند اینکه: اعتماد به نفس پایینی دارین؟ و …از خود بپرسید این تفکر من است یا واقعیت دارد؟ آیا دلیل معقولی دارم؟
9- ذهن خوانی: زن و شوهر تحت تأثیر این باور بی دلیل از افکار و انگیزه های یکدیگر برداشت نادرست می کنند. ذهنخوانی معمولاً بیشتر در روابط صمیمانه ایجاد میشود. فردی در مورد همسرش گمان میکند که میداند در او چه میگذرد. مانند اینکه: “همسرم دارد در دلش به من میخندد”، و پیش خودش فکر میکند من موفق نمیشوم” ،”پیش خودش فکر میکند من آدم احمقی هستم”.
در همین ارتباط یکی از اشتباهات رایج زن و شوهر این است که خیال می کنند همسرشان باید علم غیب داشته باشد. مانند اینکه: “زنم باید بداند از خودخواهی خوشم نمی آید”
راه حل: با توجه به این اصل ان ال پی که “وجود نقشه بیانگر سرزمین نیست به عبارتی حقیقت نه نزد من است نه نزد دیگری، به خودتان بگویید نمی دانم دیگران چگونه فکر می کنند و نمی توانم ذهن آنها را بخوانم و مدرکی ندارم که قضاوت کنم و آنچه به فکر من رسیده متعلق به فکر من است نه دیگران. مانند اینکه: همسرتان نسبت به موضوعی ذهنیت مثبت دارد و شما کاملاً برعکس فکر می کنید او خوشش نمیاید.
10- استدلالهای عینی: موقعیتی که زن و شوهر بر اساس احساس خود فرض را بر درست بودن آن می گذارند. مانند اینکه “اگر احساس نگرانی می کنم، دلیلش این است که همسرم با من برخورد کرده است”.
راه حل: از افراد مورد اطمینان مثل دوستان، اطرافیان بپرسم که آیا آنها هم در این مورد اینگونه فکر میکنند؟ و به خود یادآوری کنید که “این تنها احساس من است و در گذشته هم پیش آمده و هیچ دلیلی برای درست بودن آن ندارم”.
خطای ذهنی بسیار زیاد است در این مقاله تعدادی از آنها ذکر شد. در کل این راه حل برای انواع این خطاها می توان به کار برد
وقتی احساس بدی دارید که ناشی از فکری که دارید می باشد آن فکر را به چالش بکشید. برای به چالش کشیدن سؤالات زیر را از خود بپرسید:
برای این فکر چه دلایل محکمی وجود دارد که فکرتان درست باشد؟
در صورتی که یکی از دوستتان چنین فکر غیر واقعی میکرد شما به او چه میگفتید؟
به خود بگویید آیا نتایج همانطور که فکر میکنید اتفاق میافتند (متوجه می شوید مواردی در گذشته وجود داشت که برعکس فکری که شما داشتید اتفاق نیفتاد و این کمک می کند راحتتر پیش بروید) و آیا راه دیگری برای جلوگیری از نتایج منفی وجود ندارد؟
به خودتان بگویید افکارتان چه فواید و مضراتی برای شما به همراه دارد؟ و با آن دلایل متوجه می شوید بسیاری از آنها نه سودی دارد نه واقعی بوده.